سفارش تبلیغ
صبا ویژن
       گوهری، نقد مقاله آقای فاضل.         

ایشان آورده اند که: آیا اگر بر فقه سنتی تاکید می شود تا تحول اجتهادی مستلزم خروج از احکام ثابت الهی نشود در کلام نباید بر کلام سنتی تاکید کرد تا مستلزم خروج از احکام ثابت الهی نشود؟

ظاهرا ایشان به تفاوت اصلی فقه با کلام توجه ننموده اند.چرا که اساس فقه کشف حکم الهی است از منابعی که خود شارع مقدس حجت دانسته اند،واگرهم عقل حجت معرفی شده درحیطه بسیار محدود ومشخص آن هم برای اثبات حکم شرعی است.لکن ماهیت علم کلام اثبات ودفاع ازارزشهای دینی توسط براهین و...است ومتکلم ملزم نیست که فقط از آیات وروایات استفاده کند،پس چه بسا از مطالبی استفاده کندکه اصلا در کتاب وسنت نیامده است. امروزه مسائل و شبهات جدید فراوانی حادث شده که ابتدائا هرگز قابل جواب با منابع سنتی(کتاب وسنت )نیستند بلکه باید از عقل وقرائنی از علوم جدیدو...برای جواب استفاده کرد. اصلا قرار نیست کلام مانند فقه در منابعش سنتی محض باشد وگرنه شاخه ای از فقه می شد.

ایشان معتقد است که شتاب تحول در کلام غرب زیاد بوده ولی درکلام اسلامی خیربلکه بصورت تدریجی بوده است(مانند فقه).

لکن حقیر هم نظربا استاد گرامی هستم ودراضافه گویم که نوعا شبهات وارده ازصدر اسلام تا حدود یک قرن پیش هم سیاق بوده اندومعمولا با جواب های درون دینی حل می شده اند(جز در شبهاتی مربوط به اصل وجود خدا و نبوت).از طرفی شدت شبهات در حوزه کلام غربی از همان دوره رنسانس است ومی دانیم شبهاتی که درهمین صد سال اخیروارد حوزه کلام اسلامی شده است معمولا همان شبهات چند قرن اخیر غرب است که بصورت جمعی وبا شتاب واردشده ومی شوند.

پس ایشان که شتاب در تحول کلام غرب را قبول دارندبه طریق اولی باید در کلام اسلامی هم بپذیرند.(هرچند که هنوز تمام شبهات غربی ها وارد اسلام نشده است)

ایشان در ادامه نقدشان آورده اند:

 ثانیا در ادامه همان اشکال تصریح کرده اند که:" تحولات کلامی تابع تحولات فکری فرهنگی مدرنیزم بوده و ...جریان های نوگرایی در غرب گسترده و با شتاب صورت گرفته و نقطه عطفی در تاریخ فرهنگ غرب پدید آورده..." آیا می توان این تحول دفعی و گسترده را به عالم اسلامی تعمیم داد و با یک قیاس نابجا نتیجه گرفت که پس کلام اسلامی هم شایسته وصف جدید است؟                                                                  

گویم که:شاید جامعه اسلامی مکتب فکری مدرنیزم را نپذیرفته لکن شبهات کلامی دوره مدرنیزم وارد اسلام شده است .مهم اینکه این شبهات فراوان جدیدکه درحال ورود به حوزه کلام اسلامی اند جواب های برون دینی می طلبند .بله مسلما اگر بتوانیم اصل وجود خدا واعتبار وحجیت تامه وحی وقرآن ونبوت حضرت ختمی مرتبت رااثبات کنیم،اکثرشبهات جدیدهم حل می شوند،ولی مشکل اینجاست که امروزه روشنفکران (غربی و)اسلامی اصلا این ها را حجت نمی دانند واصلا درصدد نفی هرگونه حجت نقلی هستند.یعنی متکلم اسلامی عملا دستش از ادله نقلی خالی است.

ایشان در نقدشان گفته اند:

 ... ثانیا منظورشان از تحول در اندیشه بشری چیست؟ آیا تحول در ثابتات و یقینیات عقلی است یا تحول در ظنیات و آیا این کلام با قبض و بسط نسبتی ندارد که توسط خود نویسنده مورد نقد قرار گرفته است؟                                                                     

 گویم ،اصلا به فرض که تحول در ظنیات تفکر بشری است،اما همین اشخاص جواب درون دینی را نمی پذیرند هرچند خودرامسلمان ومومن بخوانند،لکن دیگر چیزی ازدین ومکتب اسلام (جز ذره ای غیرمعتنابه)نمیپذیرند.هرچند اینان دچارظنون گشته واز ظن تبعیت میکنند اما متکلم مجبور است برای رفع شبهه ونیز هدایت ایشان از جوابهایی استفاده کندکه مناسب آن شبهات باشندعلاوه این که اکثر ایشان قرآن وسنت را خوانده وبلدند هر چند نفهمیده یا خود را به تجاهل می زنند.

اگر بگویید :به فرض که ایشان جواب نقلی را نپذیرند، مردم که می پذیرند.گوییم:سخن بر سر اقناع شخص آنها نیست بلکه اصلا شبهه چنین جواب برون دینی را می طلبد ضمن اینکه اگر شبهات آنها فراگیر شود چه؟ آیا نباید چنین جوابی داشته باشند ؟

 ایشان لفظ جدید را منفی ومخل به مقصد ورهزن ذهن مخاطب می داند .ولی نوع جامعه انسانی وقتی چنین تفاوتهایی رادرچیزی (اعم ازعلم) شاهد است لفظ جدید را برآن اضافه می کند مانند تکنولوژی جدید طب جدید وحتی شعر نو و..وکلام جدید.

  درتاییدآقای فاضل:  

می توان درتایید ایشان گفت که خدای متعال در قرآن کریم به تعقل وجدال احسن امر فرموده است وهم در روایات چنین تاکیداتی آمده است ،پس تمام این تلاشهای متکلمین چه برهانی چه جدلی همگی چون به نوعی مامور به الهی اند ،کلام سنتی نامیم نه چیزی ورای کتاب و سنت. خصوصا که خدای متعال فرمودهاند که لا رطب ولا یابس الا فی کتاب مبین ..ونیز امرشده ایم به تبعیت از نبی(ص) وائمه(ع) وسیره ایشان (که کلام عقلی فلسفی و...نیزداشته اند).                 

  

                                                       

                                                                                                    

 

                                                                           

 



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :حسین گوهری::نظرات دیگران [ نظر]