سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گوهری

الف: مربوط به معرفت بخشی گزاره های دینی

 1. (جواب نقضی طبق مبنای مخالفین که گزاره های تاثیر گذار روانشناسانه را معرفت بخش می دانند)منظور شما از غیر معرفت بخش بودن گزاره های قرآنی چیست؟

اگر بگویید چون آنها غیر واقع نما هستند.گوییم که به فرض که غیرواقع نما باشندآیا اینها برای تفهیم وتاثیرواصلاح جامعه مفید بوده اند یا مضر؟

الف:اگر مضربوده اند پس چگونه انبیاء را مصلحان بزرگ اجتماعی می دانید؟لکن حقیقت این است که اگر غیر معرفت بخش باشندهرگز تاثیری صورت نخواهد گرفت درحالی که(طبق اقرارشما و اغلب روشنفکران ) پیامبران واقعا مصلح ومنجی بوده اندواین ممکن نیست مگر بوسیله تعلیم وتفهیم بوسیله گزاره های معرفت بخش و موثر.

ب:اگر مفید اند،پس چرا شما درصدد بی اعتبار کردن کارمفیدانبیاء هستید ونه تنها درپوستین انبیاءافتاده ایدبلکه خود را سرآمد انبیاء می دانید ؟ممکن است بگویید این گزاره ها فقط در زمان پیامبر (ص) مفید برای اصلاح جامعه بوده اند نه اکنون. جواب این که :پس اولا آنها را(هرچند برای زمان قبل) معرفت بخش می دانید ثانیا از کجا فهمیده اید که آن گزاره های مفید، اکنون مضر شده و از اعتبار ساقط گشته اند؟مگرشما داشتن اثر اجتماعی وروانشناسانه دین(و گزاره های دینی) رامفید ومعرفت بخش نمی دانستید (که مسلما دین کنونی، آن آثاررا بلکه بیشتر ازآن راداراست).

2. چرا گزاره های قرآنی را غیر معرفت بخش می دانید؟ اگرقرآن راوحی می دانید پس نبایست هیچ جای شک وتردید در صدق واعتبار گزاره های آن وهزل نبودن، ومبین و... وفصل الخطاب بودنش تارووزقیامت برای شما بوجود آید چرا که علاوه عقل وروایات ،آیات محکمی توسط خود وحی درباره این مساله وجود دارد.واما اگر قرآن را وحی نمی دانید،بلکه تجربه دینی می دانید،گوییم:به فرض تجربه دینی بودن قرآن ، شماکه پیامبران را صاحبان بزرگترین وکاملترین تجارب دینی می دانید،چرا به اخبار ایشان از تجاربشان بهایی نمی دهید؟اگر قرار باشد کاملترین تجارب دینی بی ارزش باشند پس تجربه های دیگران چه ارزشی دارد؟اگر بگویید برای خود صاحبان تجربه ارزش دارندوتاثیراتی فقط بر خودشان می گذارند گوییم :اولا بر دیگران که این تجارب را می شنوند نیز تاثیراتی دارند.ثانیا بالاخره تجربه دینی یا واقع نماست یا نه ، اگرنیست پس اساسا باید اعتبارتجربه دینی راتعطیل وآنرا تخطئه کنید                            ودیگر مباحث تابعه اش( مانند گوهروصدف دین و...وپلورالیسم دینی)را پیش نکشیدوآنها راهم تعطیل کنید.ولی اگرتجربه دینی واقع نماست فهوالمطلوب(البته نمی گویم که هرتجربه دینی وتعابیر آنها معتبراند اما دست کم بایدگزاره های حاکی ازکامل ترین تجربه دینی را، واقع نما بدانید).

خلاصه، لازمه مبنای خودتان معرفت بخشی گزاره های قرآنی است (ضمن اینکه چون قرآن موجود همان قرآنی است که در صدر اسلام بوده  پیامبر (ص)اصلا امکان اصلاح جامعه را با قرآن نمی داشت).

3. اگرگزاره های مذکور معرفت بخش نبوده ونیستند شما ازکجا فهمیده اید که تجارب دینی پیامبر(ص)کاملترین تجارب دینی واعلی هستند وهیچ کسی چنین تجاربی ندارد؟! چرا که مسلما قوّت تجربه دینی به حقیقت شناسی وواقع نمایی آنهاست ویقینا ملاک شما در سنجش تجارب دینی همین واقع نمایی آنهاست پس اگر معرفت بخش وواقع نما نباشند شما هرگز نمی توانستیدنه تجارب انبیاء را بلکه هیچ تجربه ای دینی را با دیگری بسنجید.(اگر بگویید زبان نبی قاصر از تعبیر صحیح است.گوییم عقائدنبی واعمال نبی که نتیجه آن عقائدند ،که قاصر نیستند.اگر، نه بیان ونه عمل وسیره نبی واقع نما نباشند پس چگونه اصلا ایشان را نبی می دانید چه خبرصحیحی آورده است؟!)  

4.در قرآن کریم آیاتی هست که جملات اخباری اند آن هم نه اخبار و تاریخ گذشتگان را بیان کنند(که استاد محترم متذکر این موارد شدنده اند)بلکه آیاتی هستند که خبر از حوادث و اشخاص همان زمان را بیان می کنند( ومربوط به گذشته نیست که احتمال جعل ویا اسطوره بودن و... را بدهید).مثلا آیاتی درباره حوادثی همچون جنگهای پیامبر(ص)،مباهله،قضیه مسجد ضرار،خاتم بخشی حضرت امیرالمومنین(ع)،و...ویا اشخاصی همچون شخص پیغمبر(ص)،علی(ع)،ابوجهل وخالدبن ولید و... منظور اینکه قطعا هم معنا داری وهم معرفت بخشی این آیات جایی برای شک وبحث ندارد(وخصوصا آیاتی که خبرازوقایع آینده می داده اند مانند غلبه الروم فی ادنی الارض و....).همچنین است آیاتی که بیانگراحکام الهی هستند و مسلمانان بدانها عمل می کرده اند ومطمئنا این آیات معنا دارومعرفت بخش بوده اند که مسلمین آنهارا اجرا می کرده وکفار مخالفت می کرده اند.

5.سیره عقلا:خلاصه اش این است که همه مسلمین (وکفارحداقل در برخی موارد)از صدر اسلام تا کنون این قرآن را معنادارومعرفت بخش می دانسته ومی دانند (البته فقط جز شما).

اگر بگویید که اینگونه نبوده است ،گوییم حداقل ،تاریخ را که معرفت بخش می دانید.ضمنا سیره اکنون عقلاء (چه مسلم چه کافر) همین است. 

    

    ب: مربوط به جمع بندی بحث فلسفه دین

  چون یقینا آنچه برای هدایت بشر لازم بوده است را خدای متعال بوسیله کاملترین وآخرین پیامش فرستاده است ونیز در قرآن کریم ارشاد یا امربه تعقل،تدبر،جدال احسن ونصرت[دین]الهی و...شده است ونیز تمام تلاشهای متکلمین جدید وقدیم درصدد امتثال اوامرالهی(وبه تبع ،سنت) ومستفیض ازارشادات الهی هستند(بطوری که حتی روش جواب به شبهات جدید هم در قرآن وسنت آمده است) لذا همه اینها را کلام سنتی وبهتر ،کلام اسلامی بدانیم وبنامیم. لکن نکاتی باید مورد توجه قرار گیرند:

1 . مسلما شبهاتی درحوزه فلسفی وکلامی غرب وارد شده است که متکلمین غربی نمی توانند با ادله نقلی شان جوابگو باشندلذا فلسفه دین وکلام جدید را باب کردند.و اغلب آن شبهات که درطول چند قرن در غرب ظهور کرده اند در همین یکی دو قرن اخیر با همان شدت وحدّت وارد حوزه کلام اسلامی گشته ومی گردند . مهم اینکه نوعا جواب این شبهات بطور صریح درقرآن وروایات نیامده است،به فرض هم که باشد،  متکلمین اسلامی هرگز نمی توانند با عین آیات وروایات جواب آنها را بدهند چرا که به خاطر همین شبهات (مانندهرمنوتیک،قبض وبسط ، تجربه دینی بودن قرآن،گوهر دین، زبان دین، معناداری و....) اساسا نه قرآن ونه روایات هیچ اعتباری نزد مستشکلین ندارند پس هرگزچنین جوابهایی را نمی پذیرند .اصلا نوع این شبهات، چنین جوابی را برنمی تابند.  خلاصه ،چون هم در شدت ووسعت شبهات وارده وهم نوعا در ابزار(وروش)جواب،باغرب همسانیم پس در حوزه اسلامی نیزاقتضای فلسفه دین موجود است.واما درباره کلام جدید،چون نوع مسائل ایندو یکی است،پس این هم همان اقتضاء را داراست .[اگر کسی بگوید فلسفه دین مکفی از کلام جدید است شاید بتوان در جواب گفت: چون آنچه که درمقام دفاع از آموزه های دینی است کلام است نه فلسفه واکثر این شبهات مستقیما علیه دین وگزاره های دینی است  لذاحق اولیه ازآن کلام است تا جدید گردد نه اینکه شاخه ای ازفلسفه بسازیم،هرچند که گاه جوابها شیوه فلسفی به خود بگیرند،چرا که خصوصا اززمان خواجه نصیر، کلام اسلامی فلسفی شد وکسی فلسفه اش نخواند.]        

2.چون اکثر متکلمین اسلامی علی رغم ظهور وشیوع چنین شبهاتی هنوز درصدد جواب گویی با خود آیات وروایات اند و توجه کامل به نوع شبهه وانتخاب روش وابزار جدید ومتناسب با شبهات نیستند ،این تفکیک وتوصیف کلام به جدید موجب توجه ودقت بهترشایشان می گردد تاتخصصی تر با شبهات برخورد کنند.(ضمن اینکه همگی می دانیم که تبدیل یک علم کلی به چندرشته تخصصی بسیارمفید ولازم است وتفکیک وتوصیف مذکور شبیه این است) .                             والسلام علیکم ورحمه الله



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :حسین گوهری::نظرات دیگران [ نظر]