حقيقت وحي و علم حضوريوحي از سنخ علم حضوري است كه انسان با جان دل ميبيند، وحي عبارت است از مشاهده يك حقيقتي كه آن حقيقت مقوّم جان انسان است، و انسان با علم حضوري مقوّم خود را كه خدا و كلام خداست مييابد همانطوريكه خود را مييابد. وحي يافتن است و پيامبر وقتي وحي را مييابد يقين دارد آنچه را كه يافته است وحي است و لذا از سنخ تجربه نيست تا نياز به مشاهده مكرر باشد. توضيح آن كه: تجربه در صورتي يقين آور است كه دو امر در آن تحقق پيدا كند.امر اول تكرار مشاهده است و دوم آنكه در تجربه يك قياس خفي موجود است كه تشكيل آن قياس خفي باين صورت است كه پس از تكرار مشاهده در موارد كثيره استفاده ميشود كه امر اتفاقي هرگز اكثري و يا دائمي نيست و چون اتفاقي نيست و دائمي است پس رابطه بين موضوع و محمول ضروري و حتمي است. بنابراين تجربه زماني يقين آور است كه انسان با تكرار چيزي را درك كند اما وحي نياز به تكرار ندارد بلكه اولين بار وقتي جرقه وحي ميزند، جرقه زدن وحي همان و يقين علمي و شهودي پيدا شدن همان. مرحوم كليني(ره) نقل ميكند: شخصي از وجود مبارك امام صادق(ع) سؤال ميكند، انبياء از كجا ميفهمند آنچه را يافتهاند وحي است و با يافتن وحي به مقام شامخ نبوت رسيدهاند. امام در جواب فرمود: «يوفّق لذلك حتي يعرفه»8 اين يك توفيق الهي است كه انسان خود را در نشئه شهود آنچنان مييابد كه هيچ گونه احتمال خطا نميدهد. او آنچنان كلام خدا را مييابد كه اصلاً شك نميكند چون درك انسان از وحي، بالاتر از درك انسان از خود است.