موارد ابهام

1. در تفاوت ششم گفته اید که عارفان مسلمان کشف و شهود را به دو نوعِ الهی و رحمانی تقسیم می کنند و تقسیم می کنند و در تفاوت هفتم نیز برآن تاکید کرده اید .
به نظر می رسد که منظور کشف و شهود های الهی و شیطانی باشد نه الهی و رحمانی . از سوی دیگر انواع کشف و شهود را سه دسته می دانند (الهی ، نفسانی، شیطانی) نه دو دسته .
2.  در تفاوت یازدهم گفته اید :« چنین انسجام محتوایی در دیگر تجربه های دینی یافت نمی شود » منظور شما از این گفته چیست ؟ آیا منظورتان این است که در یک تجربه انسجام محتوایی وجود ندارد یا منظورتان همان تجربه ها(شهودها)ی متعدد اما متعارض و متناقض است ؟ یا منظورتان این است که ممکن است تجربه یک فرد با‌ آگاهی های دینی و غیر دینی فرد هماهنگ نباشد ؟
نقد تفاوت های وحی و تجربه دینی مذکور در مقاله
1. شما در اولین تفاوت می گویید : « اگر وحی همان تجربه دینی پیامبر تلقی شود ، دلیلی برای نام گذاری وحی به بخش خاصی از تجربه های دینی وی نخواهد بود »
مگر فرض شما این نیست که وحی ، نوعی تجربه دینی است ؛ پس چرا دلیلی برای نامگذاری وحی به بخش خاصی از تجربه های دینی پیامبر وجود نداشته باشد . یا باید مدعی باشید که تمامی تجربه های دینی پیامبر دریک سطح و مرتبه اند(که ادامه مطلب چنین چیزی را نمی رساند) و یا اینکه اگر اختلاف مراتب تجربه های دینی پیامبر را پذیرفتید ، نامگذاری مرتبه خاصی از تجربه دینی پیامبر به وحی بی دلیل نخواهد بود .
2. در تفاوت سوم گویا شما مساله وحی و شیوه های مختلف دریافت آن را منحصر به پیامبر اسلام دانسته اید ؛ ولی اگر از نگاهی فرا دینی این مطلب را بررسی کنیم می توان ادعا کرد که افراد بسیاری (چیزی حدود 124هزار نفر[1]) ادعای این نوع از تجربه دینی را در اشکال (مراتب) مختلف داشته اند . لذا شیوه های دریافت وحی برای پیامبر اسلام  در مورد دیگران نیز تکرار شده است[2] .
3. تفاوت چهارم نیز از این فرض که وحی نوعی تجربه دینی است ، تخطی شده است . چراکه اگر وحی از سنخ تجربه دینی باشد باید قبول کرد که تجربه دینی امری مشکک است، که نازل ترین مراتب آن تقریباً برای تمامی انسان ها حاصل می شود و عالی ترین مراتب آن وحی ای است که مختص به انبیاست و خود آن نیز دارای مراتبی است که با توجه به مرتبه نبی مرتبه وحی نیز متفاوت است . لذا تجربه دینی و وحی هردو اموری مشکک اند
4. اگر تجربه دینی را امری مشکک ندانیم تفاوت ششم بجاست اما اگر آن را مشکک دانستیم در تمام موارد اینگونه نیست ؛ چه بسیارند تجربه های دینی که در اثر آنها نگاه فرد به زندگی، روش زندگی فرد، دین فرد، جهان بینی وی و... به کلی تغییر کرده است. چگونه می توان مدعی شد که چنین تجربه هایی برای فرد اعتباری ندارد . از سوی دیگر اگر فردی در تجربه دینی خود ملزم به دستور دادن به فردی دیگر برای انجام دادن کار خاصی گردد اگر آن شخص از طریقی به تجربه این فرد اطمینان حاصل کند [3]، آیا می توان ادعا نمود که این تجربه برای آن فردی که این تجربه را نداشته است اعتباری ندارد . چه بسیارند مواردی که در آن افراد وارسته به افرادی خاص امر و نهی هایی نموده اند و علت ان را مکاشفه یا رویای صادقه و یا ... دانسته اند .
5. در تفاوت هشتم گویی شما مدعی هستید که تمامی قرآن در یک تجربه دینی برای پامبر واقع شده است در حالیکه چنین نیست بلکه در طول 23 سال و در موارد متعددی این قرآن نازل شده است لذا در هر تجربه ای که برای پیامبر رخ داده چند گزاره محدود و عمدتاً در یک موضوع بر او وحی شده است لذا چنین تفاوتی در یک تجربه وجود ندارد اگرچه مجموع این تجربه ها تشکیل دهنده قرآن است که حاوی مطالب متنوع و مختلفی در سطوح متفاوت است .
6. تفاوت دهم تقریباً بیانی دیگر از تفاوت هشتم است و همان اشکال برآن وارد است .
7. تفاوت های 13، 14 ،15، 16، 17و18 بیانگر تفاوت ماهیت وحی به عنوان نوعی از تجربه دینی و ماهیت سایر تجربه های دینی نیستند[4] بلکه بیانگر وجوه اعجاز وحی محمدی هستند که انسان ها را به محتوای وحی مطمئن می کند و به عبارتی دیگر نشانه هایی برای اعتبار وحی محمدی به حساب می آیند نه اینکه در ماهیت وحی دخالتی داشته باشند .
8 . اگر وحی را از سنخ تجربه دینی ندانیم تفاوت های مذکور تاحد بسیار زیادی می توانند گویای اختلاف ماهیت این دو باشند اما اگر وحی را از سنخ تجربه دینی بدانیم در این صورت تجربه دینی امری مشکک است و فقط برخی از این تفاوت ها گویای اختلاف ماهوی میان وحی به عنوان عالی ترین مرتبه تجربه دینی و سایر تجربه های دینی هستند مثلاً : همگانی نبودن ، مشروط به خداباوری بودن، غیر اختیاری بودن وحی و خاستگاه برونی داشتن و در نهایت تعبیر الهی بودن وحی بیانگر تمایزات وحی و سایر تجربه های دینی است .
تفاوت وحی و تجربه دینی که در مقاله ذکر نشده
دینی بودن یک تجربه را تبینن دینی داشتن آن می دانند و این مستلزم ایناست که فرد به دینی خاص وابسته باشد تابتواند در چارچوب آن تجربه خود را به صورت دینی تبیین کند اما وحی دین ساز است و لذا وابستگی قبلی بهدینی خاص را نیاز ندارد


[1] . اگرچه در مقایسه با کل جمعیت بشری شاید ناچیز جلوه کند ولی به هر حال منحصر در یک فرد نیست و تعددِ آن هم قابل ملاحظه است
[2] . مثلاً حضرت موسی مدعی است که الواحی از ناحیه خداوند بر او نازل شده است که نه تنها معنا و الفاظ آن از سوی خدا بوده است بلکه کتابت آن نیز از سوی خدا بوده است
[3] . همانگونه که در اعتبار وحی نیز ما باید اطمینان حاصل کنیم وطریق آن مثلاً معجزه است
[4] . حتی اگر وحی را نوعی تجربه دینی ندانیم ، بازهم این تفاوت ها تفاوت ماهیت وحی و ماهیت تجربه دینی را نشان نمی دهند



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :مرتضی خوش صحبت::نظرات دیگران [ نظر]